مثلا رفته بودم شمال ی نفسی تازه کنم اما...
لب ساحل که نشسته بودم دیدم چند تا خونواده به
ظاهر مذهبی اومدن و نشستن نزدیک ما..
یکدفعه ا ی دیدم مادره ی چادر کوتاه گرفته دور دخترش
تا دخترش شلوارشو عوض کنه ..تمام پای دخترش مشخص بود
منم رفتم و چادرمو گرفتم دور پاهای دختره و مادره کلی تشکر کرد..
این بماند..
بعد دیدم دختره ی جوراب شلواری نازک پوشیدو رفت تو آب
جلوی اون همه نا محرم!!!
منم گفتم باید برم و امر به معروف ونهی از منکر کنم
چون اگر این کارو انجام ندم منم تو گناه اینا شریکم..
و البته چون واجب شرعی هست رفتم جلو و خیلی مودبانه
و باروی خوش وظیفه مو انجام دادم تو بین صحبتام گفتم
شاید از اینجا رفتی .. از دنیا بری
چرا دل امام زمان و خون میکنید..
بعد کلی از من تشکر کردن و منم رفتم بعدش دیدم
دوباره همون کارشو تکرار کرد..
من در عجبم از خانواده های مذهبی!!!!!!!!!!!!
یا به ظاهر مذهبی..
اگر به یاد خدا که نه !!!به یاد مرگم که باشیم
از انجام دادن حداقل منکرات دست بر می داریم..
به فدای اون چشمایی که وقتی شیاطینی همچون بد حجابا
از دورو برشون رد میشن به عشق محبوب چشماشون میوفته پایین ..
به فدای دلی که محبوبش خداست..
به فدای ذهنی که درگیرخداست.
ی گوشه نشسته بودو حسابی گریه میکرد
رفتم جلو نشستم پیشش..
گفتم چی شده!!
گفت:چادر هم مدل شده....
ماشاالله چه هیکلی
ماشاالله چه موهایی
ماشاالله چه پاهای قشنگی
راستی چرا قایمشون کردی؟؟!!
گفت:به عشقخدا....